سام  سام ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

پسرک برفی من سام

دانشمند کوچک

امروز ميخوام براتون تفالي به حافظ بزنم ، از بس تو شکم مامانم که بودم واسم شعراي حافظ رو ميخوند منم به اين شاعر بزرگ علاقه مند شدم ميدونم که شعراش واسم کمي سنگينه ولي به هر حال يه تفال ميزنيم هم فاله هم تماشا ... ني نيا نيت کنيد همه با هم ... ممنون سيب نميخورم، يه لحظه ساکت لطفا ... تمرکز منو بهم نزنيد به به چه غزل زيبايي...دلم رفت وصال او ز عمر جاودان به                             خداوندا مرا آن ده که آن به سخن اندر دهان دوست گوهر &...
15 مهر 1390

dj سام

DJ سام با افتخار تقديم ميکند چه آهنگي دوست داريد براتون اجرا کنم؟ صداتون نمياددددددددددد يه کم بلندتر لطفا... يه کم خجالت ميکشم تا حالا کنسرت احرا نکردم ok به افتخار همه ني نياي کوشمولو بزنيد دست قشنگه رووووووووووووووووو خوشگلا بايد برقصن ... جانم شما چه آهنگي ميخوايد ؟ به روي چشم ني نيا امشب ميخوايم بترکونيييييييييييييييما هورااااااااااااااااااااااااا       ني ني خوشملا چطور بود بهتون خوش گذشت؟ اي جونمممممممممممممممممم همه ني نياي نازنازي ...
10 مهر 1390

دکتر سام به اتاق عمل

من دوست دارم در آينده  جراح دل و روده بشم واسه همينم از الان دارم رو عروسکام به طور عملي امتحان ميکنم و روزانه چندين عروسک زير دست من به ديار باقي ميرن، اين رشته رو خودم ابداع کردم ...                                                   تا دل و روده عروسکا رو در نيارم راحت نميشم... دکتر سام به اتاق عمل من براي خدمتگذاري يعني همون خراب...
3 مهر 1390

سالگرد ازدواج مامان و بابا

امروز دقيقا خونه عشق مامان و بابا شش ساله شد ... از سال هشتاد و چهار تا هشتاد و نه که من تو اين خونه پا بذارم طبق گفته هاي صاحبان اين خونه، يه خونه با طراوت و زيبا و با نشاط و سرشار از عشق بوده و از سال گذشته که من پا به اين خونه گذاشتم به قول مامان و بابا صفا و گرمي خونه عشمون صدها و يا هزارهاااااااااااااااااا برابر شده اين خونه رو نه ميفروشيم، نه اجاره ميديم، نه غريبه ها رو راه ميديم، نه کينه رو مهمون ميکنيم، نه سردي رو پناه ميديم، نه غرور رو دعوت ميکنيم، نه براش سقفي قائل ميشيم و نه حصاري، همه آسمون سقف ما و همه زيباييها و قشنگياي دنيا ديواراي خونمون ... مامان و بابا شش سا...
29 شهريور 1390

اولين واژگان زندگي

از نيلووو به سام : پسر قشنگم امروز نميدوني براي من چقدر زيبا بود، چرا که از زبون تو  اولين واژه هاي زندگي رو شنيدم و با تمام وجود خداي مهربون رو شکر کردم که نعمت  غير قابل وصفي مثل تو رو بهمون داده نعمتي که اگر به خاطرش تمام عمرم رو به عبادت  و شکرگذاري بگذرونم بازم کمه ... خدايا هزاران هزار مرتبه شکررررررررررررت امروز گل پسرمون براي اولين بار گفت: ماما    بابا    آبه    دد   واي که چه کيفي داشت خدايااااااااااااااااااااا                  &nbs...
15 شهريور 1390

دومین سفر زمینی من اصفهان

امروز من دومین سفر زمینی خودم رو تجربه کردم و به اصفهان که معروف به نصف جهان هست رفتم البته به همراه مامان خانواده خودم یعنی مامان نیلو و بابا سیا و خانواده بابایی یعنی مامانی و بابایی و دایی فرشاد و خانواده دایی مامان نیلو ... خیلی بهمون خوش گذشت جای همتون خالی ... من خیلی پسر خوبی بودم و اصلا اذیت نکردم امیدوارم مامانم بازم بتونه خوبیای منو به نحو احسن جبران کنه ...        این چند روزی رو که اونجا بودیم فقط من تا صبح میخوابیدم مامانم اینا همشون تا صبح بالای سر من اسم فامیل و دبرنا و پاسور و ... خیلی بازیای دیگه میکردن انگار نه انگار من خوابم ولی اشکال نداره به جاش خستگی مامانم کلی در ر...
25 مرداد 1390
1